Moonsgirls
دختران ماه
نمیدانم
گنجشک ها که آنقدر شبیه همند چطور همدیگر را میشناسند و نمیدانم
چقدر شبیه من هست که تو دیگر مرا نمیشناسی! عجب بد چیده شده اند نیمکت های دنیا... من اینجا.......تو آنجا.... سیب سرخی به من بخشید و رفت ساقه ی سبز وجودم چید و رفت عاشقی های مرا باور نکرد عاقبت بر عشق من خندید و رفت اشک در چشمان من حلقه زد بی مروت گریه ام را دید و رفت... چه قدر عجیب است من نه به مادرم رفته ام و نه به پدرم فکر میکنم من بر باد رفته ام... گر نگهدار من آن است که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد آسمان وقف نگاهت گل من مانده ام چشم به راهت گل من هر کجا هستی و باشی گویم که خدا پشت و پناهت گل من یاد من میماند که اگر من به جهنم رفتم به سر پیچ بهشت نظری هم بکنم تا که خندیدن زیبای تو را لحظه ی عشق تماشا بکنم یاد من میماند به سر پیچ بهشت نظری هم به جهنم بکنم که اگر آن لحظه اشک چشم تو سرازیر شود بخدا خواهم گفت که مرا جای تو کیفر بدهد همچنان میدانم که در آن لحظه تو را یاد من نیست چون خودم میدانم که تو در داشتن مهر و وفا مسکینی عجبی نیست که سر پیچ بهشت به تماشا ی شکنجه دادنم بنشینی از خدا پرسیدم : خدایا اگر سرنوشتها را از پیش نوشته ای پس آرزو کردن چه سودی دارد؟ خداوند پاسخ داد : شاید نوشته باشم هر چه آرزو کرد همان باشد... * من در کشوری زندگي مي كنم كه زبانش پارسي است اما به آن فارسي مي گويند چون عربي "پ" ندارد....
* آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک می ریزد، زندگی به رنج کشیدنش می ارزد. * برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن ! پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی. آنقدر عاشقانه ولی بی صدا زندگی کن که اگر روزی تمام راز هایت فاش شد بغض دنیا بترکد...! دستهایم را تا ابرها بالا برده ای عشــق اگــر خـط مــوازی نیسـت،چیسـت؟ خاطرم نیست که تو از بارانی ، یا که از نسل نسیم هر چه هستی گذرا نیست هوایت، بویت.. فقط آهسته بگو با دلم می مانی... قسمتم نشد که آخر تو رو از همه بگیرم واسه عشق تو بمونم واسه تو بمیرم قسمتم نشد که حتی با غمت هم خونه باشم بی تو خم شدم شکستم نتونستم دیگه پاشم یه خداحافظی تلخ یادگاریم از تو اینه یه عالم حرف نگفته سهم من از تو همینه تو که رفتی من شکستم این تموم ماجرا بود قسمتم از تو و عشقت غم گنگ یک نگاه بود چه شبها که گریه کردم چه روزایی که حروم شد رفتی و منو نخواستی قصه اینجوری تموم شد قصه اینجوری تموم شد بی وفا شد اون که میگفت من تمام آرزوشم خیلی سخته که بتونم با حقیقت روبه رو شم بی وفا شد اون که میگفت من نباشم بی قراره اون که میگفت تا دم مرگ دیگه تنهام نمیذاره بی هوا داره هواشو از نفسام پس میگیره عاشقم کرده و حالا بی خیال از اینجا میره میره تا بغض غریبی تو گلوی من بشینه میره تا روزای بد رو بی نگاه من ببینه بی هوا داره هواشو از نفسام پس میگیره عاشقم کرده و حالا بی خیال از اینجا میره این حقیقت خیلی تلخه نمیتونم بپذیرم تنها راه چاره اینه که به خاطرش من بمیرم
و ابرها را تا چشمهایم پایین
عشق را در کجای دلم .....
پنهان کرده ای که
هیچ دستی به آن نمیرسد !
یـ ـا کتـاب جملــه ســازی نیســت،چیسـت؟!
عشـق اگــر مبنــای خلــق آدم اســت
پـس چــرا ایـن گـونـه گنــگ و مبهــم اسـت؟
پـس چــرا خـط مـوازی مـی شـود!!!
از چـه رو هــر عشـق،بــازی مـی شــود؟!
Power By:
LoxBlog.Com |